حال این روزهای برخی سیاسیون خوب نیست و در فضای تحلیلی خود بسیاری از پارامترهای اساسی را فراموش می کنند. این روزها احساس اینکه دیگر فرصتی نمانده و مردم در مورد جریان ها و اشخاص در حال تصمیم گیری هستند باعث رفتارهای شتاب زده شده و سخنان نادرستی بر زبان ها جاری می شود اما به غیر از گفتمان مردم که همان گفتمان عدالت و پیشرفت با مطالبات صحیح حل مشکلات اقتصادی است برخی از جریان ها مسیر دیگری را می روند. این سه جریان که بیشتر با اشخاص شناخته می شوند به صورت نمادین به شرح زیر است:
* جریان "بگم بگم"
این جریان که رمز موفقیت خود را در پرداختن به دیگران می داند و دنبال افشاگری و خبرسازی است اقبال عمومی در سال 84 به آقای احمدی نژاد را (که به دلیل بیان گفتمان انقلاب اسلامی از زبان ایشان) فراهم شد، به نحو دیگری تحلیل کرده و باعث گردید در سال 88 به صورت افسارگسیخته محور اصلی رفتار انتخاباتی آقای احمدی نژاد افشاگری و اتهام زنی باشد. البته حضور رقیبی پراشکال محیطی خوشایند برای ایشان فراهم می کرد لذا با پیوند زدن موسوی، کروبی و رضایی به هم و تعریف آنها ذیل هاشمی توانست از موج عظیم رای منفی هاشمی علیه تمام رقبای خود استفاده کند. تکثیر این الگو به رقابت های مجلس و تجویز نسخه بومی آن در استانها و در همایش های انتخاباتی این جریان معروف به هاشمی یابی در استان شد تا رقابت در حوزه سلبی شکل بگیرد و با پیدا کردن رقیبی که جامعه نسبت به او تصمیم خود را گرفته و موج نفرت از او شکل گرفته و وادار کردن او به رقابت و تعیین رقیب از میان منفورترینها، فضای رقابت برای پیروزی خود طراحی شود. این شیوه غلط تا پایین ترین سطح جامعه تکثیر شد. اما امروز شیوه رقابت بگم بگم کارکردهای خود را از دست داده و عکس العمل مردم به این واژه منفی شده است و لیکن احمدی نژاد به خاطر شیرینی موفقیت های این شیوه در گذشته این موضوع را رها نمی کند به واقع اگر آقای احمدی نژاد در هشت سال گذشته بجای بگم بگم به مبارزه واقعی با فساد اقتصادی پرداخته بود مشکلات فراوانی در این حوزه حل شده بود و یا حداقل فساد اقتصادی دامنگیر اطرافیان خود او نمی شد.
* جریان بگو بگو
این جریان از رونق افتادن جریان اولی را مبنای خود قرار داده و با دنده پهن و روی زیاد به طرف مقابل سفارش می کند هر چه می خواهد دل تنگت بگو. آنها با متهم کردن طرف مقابل به دروغ گویی و بی اخلاقی از مبنا افشاگری ها را بی پایه می داند. این جریان نیز دنبال اصلاح امور نیست و اشکلات خود را بر طرف نمی کند بلکه از موج منفی جریان بگم بگم برای خود کلاه درست کرده است.
* جریان من که گفتم
این جریان حاشیه نشین که روزگاری در متن بود تمام وقایع را تا صد سال آینده و در 30 سال گذشته پیشگویی نموده است! و هر واقعه تلخی رخ می دهد می گوید "من که گفتم". جناب آقای هاشمی محور این جریان است و نقل مجالس ختم و نشست و برخاست ایشان پیشگویی هایی است که در حال رخ دادن است لذا این جریان سوم اساسا به دنبال درمان بیماری های خود نیست و با تاریخ نویسی و گفتار درمانی حوزه علاقه مندان سنتی خود را قانع می کند که وضعیت اینگونه نمی ماند و به زودی همه می فهمند ما همه چیز را به درستی پیشگویی کرده بودیم.
***
اما حوصله مردم از این آرایش گفتاری سر رفته و ادبیات جدیدی باید وارد میدان شود که درباره آینده سخن بگوید و از نقطه ایجابی برنامه های آینده خود را بیان کند، مشکل گرانی و تورم را چاره جویی کند و جایگاه خود را در گفتمان پیشرفت و عدالت مشخص سازد. این جریان در حال شکل گیری است و هیاهوی "بگم" "بگو" و "من که گفتم" دامن گیر آن نشده است. جریان های گذشته را آسیب شناسی و کالبدشکافی می کند و مدبرانه برای آینده کشور برنامه ریزی می کند و اگر قرار است روشنگری کند در عرصه عمل و با ابزار قانونی مانند تحقیق و تفحص و یا نقادی کارشناسانه به آن می پردازد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.